The Blog to Publish the Writings of Morteza Etri نشر آثار مرتضی عطری کرمانشاهی



بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

کتابی که پیش روی شما است، مجموعه شعر سخن عشق مرتضی عطری کرمانشاهی، معمار خوش نام و شاعر خوش اندیش استان کرمانشاه است. این مجموعه شعر فارسی، مشتمل بر دو بخش می باشد که عبارت اند از: پیشگفتار و سروده ها. شعر ها 47 عدد در موضوع های سوگواری، تضمین غزل، مدح اهل بیت سلام الله علیهم، وصف طبیعت، توحید، عشق، اندرز، انسان­شناسی، سپاسگزاری، اخلاق، تاریخ، وطن، یادبود و خطاب است و در قالب های قصیده، غزل، رباعی و مثنوی هستند. دو تضمین کردی کلهری بر دو غزل از همین زبان و گویش هم وجود دارد.

کار آراستگی، درست نویسی و پی نویسی این اثر را امیر رضا عطری کرمانشاهی انجام داده است.

 

 

می توانید از پیوند زیر، این کتاب را دریافت نمایید:

دریافت

 

 

سپاسگزارم.

 

 

کرمانشاه، پنجشنبه 1399/1/7 خ.

 

خواندن برخط:

مشخصات کتاب:

سرشناسه: عطری کرمانشاهی، مرتضی، 1313 ه.خ.

عنوان و نام پدیدآور: مجموعه شعر سخن عشق/ مرتضی عطری کرمانشاهی.

آراستگی، درست نویسی و پی نویسی: امیر رضا عطری کرمانشاهی.

ویرایش نخست، فروردین 1399 خ.

مشخصات نشر: نشر ویرایش نخست این اثر که همین نسخه ی الکترونیکیِ آن (یعنی در فروردین نود و نه) است، به وسیله ی تصحیح­گر این اثر، با رضایت پیشین نویسنده اش، به صورت رایگان و آزاد در اینترنت برای بهره­گیری همگان قرار داده شده است.

53 صفحه، دارای پاورقی، کتابنامه و بی فهرست مطالب.

موضوع: شعر، شعر فارسی، شعر کردی، شعر مردمی، شعر عاشقانه، شعر توحیدی، شعر آیینی، شعر اندرزی.

تایپ کردن، ویراستاری، طرح جلد، زیباسازی و همه ی کار های مربوط به کتاب نیز توسط خود آراسته­گر صورت گرفته است.

نگاره ای که در برگه ی دوم این کتاب قرار داده شده، عکس مرحوم آقای مرتضی عطری کرمانشاهی در میان دسته­ی عزاداری مسجد اعتمادی کرمانشاه، در آذر و محرم 1391 خ. است.

بسم الله الرحمن الرحیم

کوشش ناچیز من برای اِحیای این دومین شماره از دوگانه ی شعر های پدربزرگ پدری ام،

مرحوم استاد مرتضی عطری کرمانشاهی،

پیشکش به ادیبان پارسی گوی اهل بیتی باشد،

همانان که پاسبانان ادبیات دینی هستند.

امیر رضا عطری کرمانشاهی.

تذکر:

یک) بهره برداری از متن و مطالب این کتاب، با ذکر نام اثر و سراینده اش مجاز است و در بهره گیری های علمی و هنری از این نوشتار نیز باید اصول حرفه ای برگشت دادن، رعایت گردد، در غیر این صورت، سراینده و تصحیح­گر این اثر، شرعاً و قانوناً راضی نیستند و

تخلف های مربوط، قابل پی­گیری است.

دو) هر گونه استفاده ی اقتصادی-تجاری و چاپی-انتشاراتی نسبت به این اثر و یا دخل و تصرف های علمی و مادی در آن، فقط با هماهنگی و اجازه ی تصحیح­گر آن جایز می باشد، در غیر این صورت، سراینده و تصحیح­گر این اثر، شرعاً و قانوناً راضی نیستند و تخلف های مربوط، قابل پی­گیری است.

 

پیشگفتار:

در هنگام رونوشت تایپی و اصلاح دیوان اشعار پدربزرگم، به بخشی در اواخر آن رسیدم که شعر اختتامیه ی دیوانش را سروده بود، اما پس از آن تاریخ هم که باز گاه به گاه شعر سروده بود، این شعر ها را نیز تا تعداد برگه های باقی مانده ی آن دفتر، پس از شعر اختتامیه قرار داده بود. دیگر شعر هایش را هم در دفتر ها و برگه های پراکنده ی دیگر، ثبت کرده بود. بیشتر این شعر ها به خط مادرم نوشته شده بودند. لذا احساس کردم که بهتر است دیوانش را تا جایی که خودش پایان دیوان قرار داده است، پردازش کنم و دیگر شعر هایش را در مجموعه ای دیگر که نامش را هم خودم انتخاب کنم، قرار دهم. به این صورت، شعر های دیگرش، در این کتاب جا گرفتند. نام این کتاب را هم ((سخن عشق)) نهادم. این نام را از عبارتی که در یکی از شعر ها که به همین نام قرارش دادم، وام گرفتم. این نام از لحاظ معنایی نیز برای همه ی شعر های این مجموعه، گستره ی زیبایی شناختی مناسبی داشت.

این مجموعه از نظر زبان گفتاری، به جز نمونه هایی که به کردی کلهری هستند، همه شان به فارسی می باشد. از نظر مضمونی هم، موضوع های گوناگونی را که سوگ، وصف، عشق، وطن دوستی، رادمنشی، سپاسگزاری از دیگران، اخلاق و اندرز هستند را در خود جای داده است، اما بیشترشان در توحید و در ستایش محمد و آل محمد علیهم السلام سروده شده اند.

اُنس روز افزون سراینده با قرآن حکیم و یاد نبی اکرم و اهل بیتش علیهم السلام، روزبه روز عشق او را به آن ها افزون تر می کرد. در اُردی بهشت 1394 ه.ش که من در حال تحصیل در دانشگاه قم بودم و در منزلمان در کرمانشاه نبودم، پدربزرگم دچار یک سکته ی مغزی شده بود و عمه ام و پسر بزرگش او را به بیمارستان برده بودند. او ذهنش دچار ضعف شده بود و توانایی گفتار را هم از دست داده بود، به طوری که هنگامی که پزشک برای سنجش و اِحیای ذهنی اش از او پرسیده بود که نام و شناسنامه ات را به من بگو، وی هر چه فشار به ذهنش می آورد بی فایده بود، نتوانسته بود سخن بگوید و برای بروز این ناتوانی اش، چند بار با دستانش به سر خود زده بود. تا این که عمه ام به پزشک می گوید که از او بخواهد که شعری در مدح حضرت علی علیه السلام بخواند، پزشک هم همین درخواست را از پدربزرگم می کند و ناگاه می بینند که همین کسی که تا لحظاتی پیش توانایی یادآوری و گفتن نام و شناسنامه ی خود را نداشت، آغاز می کند به خواندن شورانگیزانه ی بخشی از شعر هایش که درباره ی مدح امیرالمؤمنین علیه السلام گفته است. پزشک هم می گوید که این چنین حالتی بیشتر به یک معجزه شبیه است. به واسطه ی امیرالمؤمنین علیه السلام و به لطف الهی، پدربزرگم تا هنگامی که در قید حیات فیزیکی بود، ذهن و گفتارش مانند پیش از سکته ی مغزی اش، همیشه خوب کار می کرد. خلاصه این که در این اثر، شمار شعر های دینی، بیشتر از سایر شعر ها است.

روش کار من برای تنظیم (آراسته کردن)، تصحیح (درست نویسی) و تعلیق (پی نویسی) این اثر، همانند همان روشی است که در دیوان اشعار ایشان پیاده کردم.

برای آگاهی از توضیحات بیشتر درباره ی شخصیت آقای مرتضی عطری و سبک شعری اش، به پیشگفتار و زندگی نامه ی ایشان در آغاز دیوان اشعارشان، مراجعه بفرمایید.

با آرزوی سلامتی روحی-ذهنی-جسمی و هدایت الهی، برای همگان و توفیق برای ادب آموزان و ادب پژوهان.

نقد ها و پیشنهاد های شما خوانندگان گرامی را هم درباره ی این کتاب، به دیده ی منت پذیرا خواهم بود و می توانید از این چهار طریق در اینترنت، با بنده ارتباط برقرار کنید:

E-Mail: amirrezaetri@yahoo.com

amirrezaetri.blog.ir

Instagram: amirreza.etri

Telegram: assaghalaynyy

                                                                                                                      جمعه، 10/8/1398 ه.ش

                                                                                                                               کرمانشاه

                                                                                                                   امیر رضا عطری کرمانشاهی

 

((در فراق پسرم))[1]

*اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعونَ*

 

((این شعر، در سوگ فرزندم، در مورخه ی 27/5/1380 سروده شده است.))

 

 

کمرم خم شده از درد فراقت به خدا / به که گویم نتوانم که بمانم سر پا

دوستانت همه در ماتم تو گریه کنان / اَخوانت همه در شیون و هم نوحه سرا

رخ غمدیده ی خواهر نگر و دیده ی او / خیز از این خاک سیه اشک غم از وی بزدا

مو کنان مویه کنان مادرت هر شام و سحر / بهر دیدار تو در کوچه و در، چشم به راه

پیر فرسوده و درمانده و این آخِر عمر / پدرت از غم هجران تو گرید همه جا

آخرین کشته ی عمرم بزدش باد خزان / نخل اُمید من خسته بیفتاد از پا

حاصل عمر کسی را مپسندی به احد / پدری آخر پیری بنشیند به عزا

عطری و نام، محمد شد و عمرش نه به بیست[2] / پدری سوخته دل بنگر و تسلیم قضا

 

 

((تضمین غزلی از سید یعقوب ماهیدشتی کرد))[3]

 

 

ساقی مددی که له سرم هوش نماوه / پر که دو سه پیمانه و پیم ده که ثواوه

غمور و پریشانم و خرقه ام وه گرو وه / شوری له سرم کوتی لم مستی چاوه

                       ام جیگر ننیشم مگر اوجی که شراوه

رخساره وه کی غنچه گی گل موق وهاره / طاووس بهشتی و یا آهوی تتاره

ام مانگ شو چوارده یا روی نگاره / ام زلف و رخ دلبره یا لیل و نهاره

                       یا حوروشی پرده وشی بان هتاوه

شادم وه قضام شوه هاتی وه شبیخیون / بردی وه چپو خرمن عمر من محزون

غمگینم و حیران و پریشانم و دل خیون / چاوان نگارم وه سیاهی مژ ما چون

                       بی لشگر و خیون ریژ امه وقت چپوه

ناوی وه قلم شیوی شیرین پری زاد / عاشق وه کی پرویز و قدر قدرت و دل شاد

ام زور و هنرمندی و وی ژاری استاد / ای دل نظری که له کمر تاشی فرهاد

                       وین ناله که ایژه ند وه سر دل وه کواوه

ساقی مددی که دل من پرده نشینه / غافل وه اجل نیم که دائم وه کمینه

ام شیوه وه کی حوری فردوس برینه / ماچان که غزالان چرنی شوره زمینه

                       پس آهوی من چی شه که وی دشته و ماوه

ام صفحه نشینی که غم عشق تو سر دا / پروانه وشی دور سر و زلف تو پر دا

عطری وه هدف تیر تو داغی وه جگر دا / زاهد وه خواو خم ابروی دل آرا

                       میلم نه به مزگت نه ویر و نه کتاوه

وین ناله و ام اشک چوانم که وه هر شو / بو شیوه ی نازار تو بیونم وه دم خاو

من عاشق و درمنده تو سلطانی و خسرو / رخسار تو وک مانگ و دو زلفت وه کی عقرو

                       هر چن که قمر عقروه راضیم به قضاوه

هاتی وه فدات عاشق بیچاره وه سر چی / بیمار جمال تو نه خفی و خور بی

سزیاله ام شعله ی عشقت وه هدر چی / دلبر له غمت سید بیچاره له سر چی

                       خیون ریژیه لم چاوه هتا صبح دماوه

 

 

((مدح پیامبر مکرم خدا صلَّی اللهُ علیهِ وَ آله و اهل بیت گرامی ایشان علیهمُ السلام))        

 

 

ای خالق لیل و نهار ای مالک چرخ و مدار / ای رازق هر مور و مار باران رحمت را ببار

من عاشق نام تواَم من صید آن دام تواَم / مست از می جام تواَم ما را نباشد اختیار

ختم رسولان مصطفی بر کشتی حق ناخدا / باشد به حق او را رهنما دیگر چه داری انتظار

هارون و موسی با عصا همچون علی با مصطفی / بر خلق عالم پیشوا از امر حق داد این شعار

زهرا شد این جا جلوه گر از مادری والا گهر / این چشمه ی کوثر نگر جاری نمودش کردگار

آن آب کوثر شد لبن یعنی حسین و هم حسن[4] / زینب شد اندر انجمن کلثوم دختی غم گسار

نامش علی هم عابدین[5] آیینه ی حق الیقین / سجاد حق، هم وارثین[6]، او شد ولی و تاجدار

باقر به علم حق یقین او زارع احکام دین / با نام احمد هم قرین احکام از او شد پایه دار

جعفر به علم از هر دری مذهب ازو شد جعفری / احکام حق را برتری شد از وجودش بی شمار

موسای کاظم در بیان رو معجزاتش را بخوان / از علم و حلمش کن بیان از او جدا شد نور و نار

از بعد موسی شد رضا نامش به هر جا آشنا / او کُشته ی زهر جفا از دست گرگی نا به کار

او را محمد هم تقی در راه حق شد متقی / فرزند او نامش نقی او هم، ولی و نامدار

از قائدی دارم بیان او عسکری دارد نشان / هم پاسداری مهربان بخشنده همچون نوبهار

مهدی است او صاحب زمان، تو صاحب الاَمرش بخوان / والی به حق هم میزبان، دجال کش و دشمن شکار

او مجری حکم خدا هم عادل است و پیشوا / او قاطع است و هم شجاع ظالم ازو در چوب دار

 

 

((شرحی از حدیث شریف کِساء))

 

 

به هر چمن که رو کنم به هر گلی که بو کنم / با هر که گفتگو کنم صنع تو جستجو کنم

آینه ی خدا نما محمد است و اولیا / فاطمه زوج مرتضی چهره به سوی او کنم

آمد ندا بر مصطفی پا را بکش زیر کسا / به فاطمه گفتا بیا تا کسب آبرو کنم

بنشان حسین و هم حسن جمع کِسا شد چار تن / حیدر رسید در انجمن بنشسته رو به رو کنم

آن هیئ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

کتابی که پیش روی شما است، دیوان اشعار مرتضی عطری کرمانشاهی، معمار خوش نام و شاعر خوش اندیش استان کرمانشاه است. این دیوان مشتمل بر هفت بخش می باشد که عبارت اند از: غزلیات، قصاید و مناجات، ترجیع بند حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام، نصیحت ها، دو بیتی ها یا رباعیات، مثنویات و متفرقه. محور های اصلی موضوعات مطرح شده در این دیوان شعر فارسی، عبارت اند از: عشق، توصیف و تشبیه، توحید، حب محمد و آل محمد علیهم السلام و اندرز.

کار تنظیم (آراسته کردن)، تصحیح (درست نویسی) و تعلیق (پی نویسی) این اثر را امیر رضا عطری کرمانشاهی انجام داده است.

 

 

می توانید از پیوند زیر، این کتاب را دریافت نمایید:

دریافت

 

 

سپاسگزارم.

 

 

کرمانشاه، چهارشنبه 1398/5/16 ه.ش

 

خواندن برخط:

مشخصات کتاب:

سرشناسه: عطری کرمانشاهی، مرتضی، 1313 ه.ش.

تنظیم، تصحیح و تعلیق: امیر رضا عطری کرمانشاهی.

عنوان و نام پدید آور: دیوان اشعار مرتضی عطری کرمانشاهی / مرتضی عطری کرمانشاهی.

ویرایش نخست، مرداد 1398 ه.ش.

مشخصات نشر: نشر ویرایش نخست این اثر که همین نسخه ی الکترونیکیِ آن (یعنی در مرداد نود و هشت) است، توسط مصحح این اثر، با رضایت پیشین نویسنده اش، به صورت رایگان و آزاد در اینترنت برای استفاده ی عموم قرار داده شده است.

322 صفحه، دارای پاورقی، کتابنامه و فهرست مختصر مطالب.

موضوع: شعر، شعر فارسی، شعر مردمی، شعر عاشقانه، شعر توحیدی، شعر اندرزی.

تایپ کردن، ویراستاری، طرح جلد، زیبا سازی و کلیه ی امور مربوط به کتاب نیز توسط خود تنظیم کننده صورت گرفته است.

عکسی که روی جلد این اثر قرار داده شده است، عکس مرحوم آقای مرتضی عطری کرمانشاهی در هنگام مصاحبه ی رومه ی باختر کرمانشاه با ایشان در بهمن 1389 ه.ش است و عکس صفحه ی بعد هم، عکس ایشان در میان دسته ی عزاداری مسجد اعتمادی کرمانشاه، در آذر و محرم 1391 ه.ش است.

بسم الله الرحمن الرحیم

کوشش ناچیز بنده برای این اِحیای این اثر،

تقدیم به سُراینده اش،

پدر بزرگ پدری ام،

مرحوم استاد مرتضی عِطری کرمانشاهی،

که راه ادب آموزی را از خردسالی به من آموخت.

امیر رضا عِطری کرمانشاهی.

تذکر:

یک) بهره برداری از متن و مطالب این کتاب، با ذکر نام اثر و سراینده اش مُجاز است و در استفاده های علمی و هنری از این نوشتار نیز باید اصول حرفه ای ارجاع دادن، رعایت گردد، در غیر این صورت، سراینده و مصحح این اثر، شرعاً و قانوناً راضی نیستند و تخلفات مربوطه، قابل پیگیری است.

دو) هر گونه استفاده ی اقتصادی-تجاری و چاپی-انتشاراتی نسبت به این اثر و یا دخل و تصرف های علمی و مادی در آن، فقط با هماهنگی و اجازه ی مصحح آن جایز می باشد، در غیر این صورت، سراینده و مصحح این اثر، شرعاً و قانوناً راضی نیستند و تخلفات مربوطه، قابل پیگیری است.

 

پیشگفتار:

پدر بزرگ پدری من، مرحوم آقای مرتضی عِطری کرمانشاهی، پدرش را در خردسالی از دست داده بود. از دوران کودکی زندگی سختی را گذرانده بود، مشاغل فراوانی را آزموده بود و در آن ها کار کرده بود. به علت تهیه ی مخارج زندگی خانواده، برایش میسر نشده بود که بیشتر از پنج کلاس درس بخواند. استاد زبان و ادبیات فارسی ندیده بود. اما با تمام این قضایا، از همان کودکی، علاقه ی فراوانی به یادگیری و مطالعه داشته بود. به قول خودش، وقتی در جایی کتابی می دید که توان خریدش را نداشت، در همان نگاه اولیه به صفحات کتاب، آنقدر آن صفحات را با شوق و عمیق می خواند که مطالبش به خاطرش سپرده می شد. آنقدر به ادبیات و خصوصاً شعر علاقه پیدا کرده بود که بدون آن که از جزئیات دقیق علوم ادبی و شعری آگاه باشد، وزن اشعار ملکه ی ذهنش شده بودند و می توانست فی البداهه شعر بگوید. شغل اصلی اش معماری بود، در ساختن بنا های مهمی در استان کرمانشاه و به ویژه شهر کرمانشاه معماری کرده بود و به همین خاطر در شهر کرمانشاه به لفظ ((استاد مرتضی عطری)) از او یاد می کردند. به صورت تجربی، با معماری سنتی و اسلامی هم آشنا بود. همیشه به زندگی کارگری و حلال خورانه اش افتخار می کرد و شاکر درگاه الهی بود. به راستی مگر غیر از این است که امام صادق علیه السلام فرمود: الْکَادُّ عَلَى عِیَالِهِ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ.»[1] کسی که برای ]تأمین معاش و نیاز های زندگی[ خانواده اش، تلاشگر است، همچون جهادگر در راه خدا است.»

 

پس از درگذشت پدربزرگ فرهیخته ام، مونس لحظات نوجوانی ام را از دست دادم. مونسی که برایم یک امتیاز بزرگ بود. از وقتی که خودم را شناختم، در کنارم یک پیر فرزانه زندگی می کرد که همیشه راه ادب آموزی را به من یادآوری می کرد.

هیچ گاه از یاد نمی برم آن گاه را که خردسالی بیش نبودم و در حالی که با بازیگوشی بچگانه در کنارش قرار می گرفتم، او از من می خواست که همراه با خودش، متن کتاب کشکول شیخ بهائی را با آن که برایم گنگ و سخت بود، بخوانم. هیچ گاه صدای مناجات های او را در نیمه شب و سلام هایش بر محمد و آل محمد علیهم السلام در سحرگاهان را از یاد نخواهم برد.

او با این که سرشار از استعداد و ظرفیت های زبانی و ادبیاتی بود ولی در تمام عمرش مورد بی مهری و بی توجهی مسئولین و اهل فن، هنر و قلم، قرار گرفت و هیچ گاه در جایگاه واقعی اش نبود. با این که در دو پیشه و صنف معماری و زبان و ادبیات، از نوابغ دیار خودش بود ولی از حداقل حقوق مالی و معنوی یک انسان فرهیخته نیز او را بهره مند نکردند و به ویژه در سالیان آخر عمرش در کنج خلوت و تنهایی اش، ]به قول عامیانه[ خاک خورد!

چند ماه پس از درگذشت پدربزرگم، با خودم اندیشیدم که آثار مرحوم پدربزرگم را که غالبشان با نسخه های خطی مادرم است، از کنج خاک خورده ی طاقچه ی کتابخانه ی شخصی ام بیرون بکشم و به رشته ی نگارش کامپیوتری در بیاورم و تنظیم، تصحیح و تعلیقشان کنم، باشد که ان شاء الله روزی بتوانم این آثار ارزشمند و خالصانه اش را، در بازار مطالعاتی و کتابخانه ها یا اینترنت نشر دهم و تا حدودی، چهره ی درخشان و پر نبوغ او را به دیگران بشناسانم، به امید آن که زحمات او را پاس نَهَم و به شخصیت بزرگوار او، با عدم این کار، خیانت نکرده باشم.

ادعاء بر این نیست که این شعر ها، از لحاظ زبانی، ادبیاتی و محتوایی، بی نقص هستند، به عنوان نمونه برخی از شعر های این کتاب، گاهی از محتوای قالب شعری شان خارج شده اند، اما باید بدانیم که این شعر ها را کسی سروده است که کمترین امکانات آموزشی را و آن هم در مدت کوتاهی دیده است و از لحاظ معیشتی نیز در دوره ی جوانی که اوج آمادگی یادگیری علمی است، زندگی سختی را گذرانده است، پس اگر به او توجه می شد، قطعاً از  نام آوران عرصه ی زبان و ادبیات فارسی می شد. نه تنها او، بلکه بسیاری از افراد دیگری که در رشته های گوناگون، چنین وضعیت هایی را داشته اند و دارند و ما متأسفانه هنوز چهره ی پر نبوغ و پر طرفیتشان را نشناخته ایم و نمی شناسیم.

برخی از شعر های این کتاب، از محتوای قالب شعری شان خارج شده اند، اما به دلیل وزن شعر و تعداد ابیات آن شعر ها، به همان صورت دسته بندی خود شاعر قرارشان داده ام. شعر هایی که عنوانشان در گیومه نوشته شده اند، به این معنا است که آن عنوان ها توسط خود سراینده انتخاب شده اند. در ارتباط با تعلیق های این کتاب نیز باید بگویم که بنده سعی کرده ام که تا جایی که ممکن است، فقط در مواردی که کلمه یا عبارتی واقعاً نیاز به توضیح دارد، درباره شان دست به تعلیق بزنم تا خواننده ی گرامی به اشتباه و سوء تفاهم دچار نشود و شعر به کج فهمی نیفتد، در غیر این موارد، به فهم مخاطب از شعر احترام گذاشته می شود و دایره ی فهم از شعر را تنگ نمی کنم که صد البته یکی از خواص شعر، برداشت های چند معنایی از آن است.

 از خداوند متعال خواستارم که حق مرحوم پدربزرگم را بر گردنم حلال کند، روح بلند او را قرین و غریق رحمت خویش گرداند و در بهشت، همنشین مقربان درگاه الهی باشد. همانا خداوند کریم، یگانه شکوفاگر حقیقی جان های رنجور و خسته ی مستعد است.

با آرزوی سلامتی روحی-ذهنی-جسمی و هدایت الهی، برای همگان و توفیق برای ادب آموزان و ادب پژوهان.

نقد ها و پیشنهاد های شما خوانندگان گرامی را هم درباره ی این کتاب، به دیده ی منت پذیرا خواهم بود و می توانید از این چهار طریق در اینترنت، با بنده ارتباط برقرار کنید:

E-Mail: amirrezaetri@yahoo.com

amirrezaetri.blog.ir

Instagram: amirreza.etri

Telegram: assaghalaynyy

                                                                                                                        19/4/1398 ه.ش

                                                                                                                           کرمانشاه

                                                                                                                 امیر رضا عِطری کرمانشاهی

 


 

تصویر نمونه ای از نسخه ی خطی دیوان اشعار مرحوم آقای مرتضی عطری کرمانشاهی،

به دستخط عروس سومش (همسر پسر سومش و مادر گرامی بنده).

 

شرح خلاصه ای از زندگی نامه ی مرحوم آقای مرتضی عطری کرمانشاهی، در گفتار ایشان و به نقل از زبان دوستان و آشنایان قدیمی و به کوشش و تهیه ی تک دختر گرانقدرش:

 

در ایامی که دوستی، محبت و نوع دوستی در بین مردم وجود داشت ولی کمتر کسی از تحصیلات عالیه و حتی معمولی بهره مند بود، ]در دوم شهریور ماهِ سال 1313 ه.ش[ پسری بعد از چندین فرزند ](شش فرزند)[ که خداوند عمر آنها را چند روزی بیشتر رقم نزده بود، به خواست خداوند متعال این پسر برای خانواده زنده ماند تا وسیله ای باشد که نام پدر را زنده نگه دارد.

چون این خانواده به ائمه ی اطهار علیهم السلام و به خصوص امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام علاقه ی فراوانی داشتند، نام این پسر را نیز از نام خود ]آن[ آقا]ی بزرگوار[ گرفتند و مرتضی، نام نهادند. در همان سال های اول زندگی او یعنی در ده سالگی، پدر بزرگوارشان از دنیا رفت. مادر و مرتضی با کوله باری از غم و رنج، تنها ماندند و مادر کمر همت بست و از راه خیاطی، آبرومندانه امرار معاش می کرد. با آن که در آن زمان بیشتر مردم تنگدست بودند و پولی برای مادر مرتضی باقی نمی ماند، اما بدون هیچ شکایتی زندگی می کرد و تا آنجا که می توانست به دیگران هم کمک می کرد.

              ای که رندی کنی از لطف به ما می نگری / باده با جام خوری یا که قدح در سحری

در سن 6 سالگی، مادر مرا به مدرسه فرستاد، اما بعد از مدتی چون کار مادر درآمد چندانی نداشت و بیمار هم شده بود، خودم مجبور شدم فکری کنم و بکوشم تا کاری مستقل اختیار کنم. در همان ایام که تازه 13 ساله شده بودم و کلاس پنجم را پشت سر می گذاشتم، به شغل های مختلفی اعم از شاگرد کفاشی، نجاری و . مشغول شدم. اما چون هیچ یک از این کار ها مورد علاقه ام نبود و درآمد چندانی هم نداشت، بالأخره شغل های شریف پدرم را که بنائی و عطاری یعنی گرفتن گلاب، عرقیات و بیدمشک بود، پیشه کردم.

چون در سال 1313 به دنیا آمده بودم و در سن 13 سالگی شغل اصلی خود را انتخاب کرده بودم، این شعر را هم گفتم:

               تولد سیزده و کسب معاشم سه و ده / نکند سیزده ای ختم نماید ز رده

پدرم مردی شریف، مؤمن و اصیل از اهالی شهر کرمانشاه بود که خیلی به مردم کمک می کرد. به همین دلیل یکی از دوستان پدرم که خود را مدیون او می دانست، مرا به شاگردی خود یعنی همان شاگرد بنائی پذیرفت.

با این که این کار خیلی سخت بود و وقت چندانی از روز برای من باقی نمی ماند، با سختی به ادامه ی تحصیل در کلاس های شبانه پرداختم و وقتی جایی، شعری می شنیدم نا خودآگاه جذب آنجا می شدم ، به خصوص اگر در مدح ائمه ی اطهار علیهم السلام بود. از آن جا که لطف خداوند بیش از پیش شامل حالم شده بود و استعداد و هوش عجیبی به من داده بود که هر جا شعری و کلام ادبی و مذهبی ای که گفته می شد، آن را زود به خاطر می سپردم و همین امر باعث شده بود که اشعار زیبای بسیاری از شعرای عزیز کشورمان را حفط کنم.

در رابطه با شغلم، با پیری استاد و فرزانه و عارفی بزرگ که معلم قرآن کریم بود و نام او ]آقای[ علی اصغر درویش بود، آشنا شدم که شغل او آجر تراشی بود. ایشان نه تنها ار نظر علم و امور زندگی مرا راهنمایی می کرد، بلکه برایم پدری کرد و به زندگی من سر و سامانی داد و من در سن 25 سالگی در سال 1338 ه.ش ازدواج کردم و خداوند به من پنج پسر و یک دختر عطا فرمود. البته وقتی فرزند اولم یک ساله شد، مادر دلسوز، مهربان و زحمتکشم را از دست دادم ولی تحت هر شرایط سخت و ناگواری دست از مطالعه بر نمی داشتم، تا بالاخره با گذشت زمان، بچه ها یکی یکی سر و سامانی گرفتند و هر یک به دنبال زندگی خود رفتند. من نیز دوران فراغتی برای خود پیدا کردم و به فکر جمع آوری اشعارم افتادم. البته مردد بودم چون هم دفتر شعری که در دوران جوانی نوشته بودم گم شده بود و هم به دلیل بالا رفتن سن، بی حوصله شده بودم. تا شبی از شب ها، که بی خوابی به سراغم آمده بود شروع به خواندن قَسَم نامه ی حافظ نمودم و به خواب رفتم. در خواب، آن علیه الرحمة (جناب حافظ شیرازی) را دیدم که به من گفت: بلند شو، همت کن و دیوانت را بنویس». در خواب از آن جناب پرسیدم : کدام دیوان؟! گفت: همان دیوانی که پراکنده شده. بلند شو، او را جمع کن و دوباره بنویس!»

                      کیمیائی کن از این خاکِ در ما به نظر / تا که یا لعل شود یا که شود دُرُّ گهر

با تعجب از خواب بلند شدم، کمر همت بستم، به حافظه ام رجوع کردم، بیشتر اشعارم را به خاطر آوردم، آن ها را نوشتم و باز شروع به گفتن اشعار جدیدی نمودم که ناگفته نماند نوشتن اشعار را به کمک کاتبی که در خانه با ما زندگی می کرد و عروس مهربان و خوش خطی ]که همسر پسر سومم[ بود و کمتر از دخترم نبود انجام دادم که نامش را در دیوان آورده ام. این کار حدود دو سال یعنی در سال های 1377 و 1378 ه.ش طول کشید و من در سن 65 سالگی موفق به نوشتن دیوان خود شدم.

                گر تو خواهی که بگیری ز لب ما خبری / وصف عشق است همان هجر که تو می نگری

نام این دیوان را از شناسنامه ی خود یعنی عِطری گرفتم و آن را دیوان عِطری کرمانشاهی نام نهادم.

                    عشق مانَد شعله ی آتش که اندر سوختن / گر دو تن سوزد در او نامش به یک آتش بود

بنده نیز در تکمیل این زندگی نامه، چنین ادامه می دهم: مرحوم آقای مرتضی عطری کرمانشاهی، بسیار به استناد به قرآن، احادیث، تواریخ، متون ادبی و اشعار، اهمیت می داد. ایشان در میان شاعران، بسیار به اشعار شیخ بهائی، جناب حافظ شیرازی، سید اشرف الدین حسینی گیلانی (نسیم شمال)، بانو پروین اعتصامی، سید محمد رضا کردستانی (میرزاده ی عشقی) و در میان مفاهیم، به اشعار توحیدی و اندرزی عشق می ورزید. علاوه بر آثار یاد شده، بر شرح شعر های قدیمی کردی کرمانشاهی و شعرائی همچون: سعدی شیرازی، مولوی، شیخ محمود شبستری، بابا طاهر و . تبحر داشت.

به همت فرهیخته ی ارجمند استان کرمانشاه، جناب آقای داریوش روشنک (پسر دختر عموی ایشان)، از طرف رومه ی باختر کرمانشاه در چند نوبت (در سال 1389 ه.ش) با آن مرحوم مصاحبه هایی انجام شد که حاوی نکات جذابی درباره ی تاریخ معاصر استان و شهر کرمانشاه می باشد.

مرحوم آقای مرتضی عطری کرمانشاهی، سال های پایانی عمرش را در خلوت خویش و عبادت به سر می برد. ایشان پس از سه بار مشرف شدن به زیارت حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها در قم مقدس و سپری شدن تابستانی پر رنج از لحاظ جسمانی، در هنگام اذان مغرب سوم مهرماه سال 1394 ه.ش درحالی که برای نماز آماده بود و شهادت بر یگانگی خدا، رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و ولایت امام علی علیه السلام را بر زبان می راند، پس از 81 سال عمر پر تلاش و با برکت، به علت مشکلات تنفسی و عارضه ی قلبی، در خانه ی شخصی اش در کرمانشاه درگذشت و مجلس ترحیم با شکوهی با حضور اقشار گوناگون مردم برای آن مرحوم برگزار شد. پیکر ایشان در قبرستان باغ فردوس کرمانشاه مدفون گردید.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

 

 

 

این دیوان مشتمل بر هفت بند (بخش) می باشد که عبارت اند از: غزلیات از ص 9، قصاید و مناجات از ص 173، ترجیع بند حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام از ص 8، نصیحت ها از ص 194، دو بیتی ها یا رباعیات از ص 211، مثنویات از ص 250 و متفرقه از ص 261.

 

   غزل گفتم قصائد هم رباعی ذکر و ترجیع بند / که بعد از مثنوی آمد نصیحت قطعه هایی چند

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود کده عشق ثار الله(سیاست ما عین دیانت ماست) جهان وبلاگ هر چی بخوای golshanetyad دانلود فیلتر شکن فروش کاربردی فایل های دانشجویی و دانش اموزی پايان نامه پرسش مهر 20 shakhsanobar