بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

کتابی که پیش روی شما است، مجموعه شعر سخن عشق مرتضی عطری کرمانشاهی، معمار خوش نام و شاعر خوش اندیش استان کرمانشاه است. این مجموعه شعر فارسی، مشتمل بر دو بخش می باشد که عبارت اند از: پیشگفتار و سروده ها. شعر ها 47 عدد در موضوع های سوگواری، تضمین غزل، مدح اهل بیت سلام الله علیهم، وصف طبیعت، توحید، عشق، اندرز، انسان­شناسی، سپاسگزاری، اخلاق، تاریخ، وطن، یادبود و خطاب است و در قالب های قصیده، غزل، رباعی و مثنوی هستند. دو تضمین کردی کلهری بر دو غزل از همین زبان و گویش هم وجود دارد.

کار آراستگی، درست نویسی و پی نویسی این اثر را امیر رضا عطری کرمانشاهی انجام داده است.

 

 

می توانید از پیوند زیر، این کتاب را دریافت نمایید:

دریافت

 

 

سپاسگزارم.

 

 

کرمانشاه، پنجشنبه 1399/1/7 خ.

 

خواندن برخط:

مشخصات کتاب:

سرشناسه: عطری کرمانشاهی، مرتضی، 1313 ه.خ.

عنوان و نام پدیدآور: مجموعه شعر سخن عشق/ مرتضی عطری کرمانشاهی.

آراستگی، درست نویسی و پی نویسی: امیر رضا عطری کرمانشاهی.

ویرایش نخست، فروردین 1399 خ.

مشخصات نشر: نشر ویرایش نخست این اثر که همین نسخه ی الکترونیکیِ آن (یعنی در فروردین نود و نه) است، به وسیله ی تصحیح­گر این اثر، با رضایت پیشین نویسنده اش، به صورت رایگان و آزاد در اینترنت برای بهره­گیری همگان قرار داده شده است.

53 صفحه، دارای پاورقی، کتابنامه و بی فهرست مطالب.

موضوع: شعر، شعر فارسی، شعر کردی، شعر مردمی، شعر عاشقانه، شعر توحیدی، شعر آیینی، شعر اندرزی.

تایپ کردن، ویراستاری، طرح جلد، زیباسازی و همه ی کار های مربوط به کتاب نیز توسط خود آراسته­گر صورت گرفته است.

نگاره ای که در برگه ی دوم این کتاب قرار داده شده، عکس مرحوم آقای مرتضی عطری کرمانشاهی در میان دسته­ی عزاداری مسجد اعتمادی کرمانشاه، در آذر و محرم 1391 خ. است.

بسم الله الرحمن الرحیم

کوشش ناچیز من برای اِحیای این دومین شماره از دوگانه ی شعر های پدربزرگ پدری ام،

مرحوم استاد مرتضی عطری کرمانشاهی،

پیشکش به ادیبان پارسی گوی اهل بیتی باشد،

همانان که پاسبانان ادبیات دینی هستند.

امیر رضا عطری کرمانشاهی.

تذکر:

یک) بهره برداری از متن و مطالب این کتاب، با ذکر نام اثر و سراینده اش مجاز است و در بهره گیری های علمی و هنری از این نوشتار نیز باید اصول حرفه ای برگشت دادن، رعایت گردد، در غیر این صورت، سراینده و تصحیح­گر این اثر، شرعاً و قانوناً راضی نیستند و

تخلف های مربوط، قابل پی­گیری است.

دو) هر گونه استفاده ی اقتصادی-تجاری و چاپی-انتشاراتی نسبت به این اثر و یا دخل و تصرف های علمی و مادی در آن، فقط با هماهنگی و اجازه ی تصحیح­گر آن جایز می باشد، در غیر این صورت، سراینده و تصحیح­گر این اثر، شرعاً و قانوناً راضی نیستند و تخلف های مربوط، قابل پی­گیری است.

 

پیشگفتار:

در هنگام رونوشت تایپی و اصلاح دیوان اشعار پدربزرگم، به بخشی در اواخر آن رسیدم که شعر اختتامیه ی دیوانش را سروده بود، اما پس از آن تاریخ هم که باز گاه به گاه شعر سروده بود، این شعر ها را نیز تا تعداد برگه های باقی مانده ی آن دفتر، پس از شعر اختتامیه قرار داده بود. دیگر شعر هایش را هم در دفتر ها و برگه های پراکنده ی دیگر، ثبت کرده بود. بیشتر این شعر ها به خط مادرم نوشته شده بودند. لذا احساس کردم که بهتر است دیوانش را تا جایی که خودش پایان دیوان قرار داده است، پردازش کنم و دیگر شعر هایش را در مجموعه ای دیگر که نامش را هم خودم انتخاب کنم، قرار دهم. به این صورت، شعر های دیگرش، در این کتاب جا گرفتند. نام این کتاب را هم ((سخن عشق)) نهادم. این نام را از عبارتی که در یکی از شعر ها که به همین نام قرارش دادم، وام گرفتم. این نام از لحاظ معنایی نیز برای همه ی شعر های این مجموعه، گستره ی زیبایی شناختی مناسبی داشت.

این مجموعه از نظر زبان گفتاری، به جز نمونه هایی که به کردی کلهری هستند، همه شان به فارسی می باشد. از نظر مضمونی هم، موضوع های گوناگونی را که سوگ، وصف، عشق، وطن دوستی، رادمنشی، سپاسگزاری از دیگران، اخلاق و اندرز هستند را در خود جای داده است، اما بیشترشان در توحید و در ستایش محمد و آل محمد علیهم السلام سروده شده اند.

اُنس روز افزون سراینده با قرآن حکیم و یاد نبی اکرم و اهل بیتش علیهم السلام، روزبه روز عشق او را به آن ها افزون تر می کرد. در اُردی بهشت 1394 ه.ش که من در حال تحصیل در دانشگاه قم بودم و در منزلمان در کرمانشاه نبودم، پدربزرگم دچار یک سکته ی مغزی شده بود و عمه ام و پسر بزرگش او را به بیمارستان برده بودند. او ذهنش دچار ضعف شده بود و توانایی گفتار را هم از دست داده بود، به طوری که هنگامی که پزشک برای سنجش و اِحیای ذهنی اش از او پرسیده بود که نام و شناسنامه ات را به من بگو، وی هر چه فشار به ذهنش می آورد بی فایده بود، نتوانسته بود سخن بگوید و برای بروز این ناتوانی اش، چند بار با دستانش به سر خود زده بود. تا این که عمه ام به پزشک می گوید که از او بخواهد که شعری در مدح حضرت علی علیه السلام بخواند، پزشک هم همین درخواست را از پدربزرگم می کند و ناگاه می بینند که همین کسی که تا لحظاتی پیش توانایی یادآوری و گفتن نام و شناسنامه ی خود را نداشت، آغاز می کند به خواندن شورانگیزانه ی بخشی از شعر هایش که درباره ی مدح امیرالمؤمنین علیه السلام گفته است. پزشک هم می گوید که این چنین حالتی بیشتر به یک معجزه شبیه است. به واسطه ی امیرالمؤمنین علیه السلام و به لطف الهی، پدربزرگم تا هنگامی که در قید حیات فیزیکی بود، ذهن و گفتارش مانند پیش از سکته ی مغزی اش، همیشه خوب کار می کرد. خلاصه این که در این اثر، شمار شعر های دینی، بیشتر از سایر شعر ها است.

روش کار من برای تنظیم (آراسته کردن)، تصحیح (درست نویسی) و تعلیق (پی نویسی) این اثر، همانند همان روشی است که در دیوان اشعار ایشان پیاده کردم.

برای آگاهی از توضیحات بیشتر درباره ی شخصیت آقای مرتضی عطری و سبک شعری اش، به پیشگفتار و زندگی نامه ی ایشان در آغاز دیوان اشعارشان، مراجعه بفرمایید.

با آرزوی سلامتی روحی-ذهنی-جسمی و هدایت الهی، برای همگان و توفیق برای ادب آموزان و ادب پژوهان.

نقد ها و پیشنهاد های شما خوانندگان گرامی را هم درباره ی این کتاب، به دیده ی منت پذیرا خواهم بود و می توانید از این چهار طریق در اینترنت، با بنده ارتباط برقرار کنید:

E-Mail: amirrezaetri@yahoo.com

amirrezaetri.blog.ir

Instagram: amirreza.etri

Telegram: assaghalaynyy

                                                                                                                      جمعه، 10/8/1398 ه.ش

                                                                                                                               کرمانشاه

                                                                                                                   امیر رضا عطری کرمانشاهی

 

((در فراق پسرم))[1]

*اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعونَ*

 

((این شعر، در سوگ فرزندم، در مورخه ی 27/5/1380 سروده شده است.))

 

 

کمرم خم شده از درد فراقت به خدا / به که گویم نتوانم که بمانم سر پا

دوستانت همه در ماتم تو گریه کنان / اَخوانت همه در شیون و هم نوحه سرا

رخ غمدیده ی خواهر نگر و دیده ی او / خیز از این خاک سیه اشک غم از وی بزدا

مو کنان مویه کنان مادرت هر شام و سحر / بهر دیدار تو در کوچه و در، چشم به راه

پیر فرسوده و درمانده و این آخِر عمر / پدرت از غم هجران تو گرید همه جا

آخرین کشته ی عمرم بزدش باد خزان / نخل اُمید من خسته بیفتاد از پا

حاصل عمر کسی را مپسندی به احد / پدری آخر پیری بنشیند به عزا

عطری و نام، محمد شد و عمرش نه به بیست[2] / پدری سوخته دل بنگر و تسلیم قضا

 

 

((تضمین غزلی از سید یعقوب ماهیدشتی کرد))[3]

 

 

ساقی مددی که له سرم هوش نماوه / پر که دو سه پیمانه و پیم ده که ثواوه

غمور و پریشانم و خرقه ام وه گرو وه / شوری له سرم کوتی لم مستی چاوه

                       ام جیگر ننیشم مگر اوجی که شراوه

رخساره وه کی غنچه گی گل موق وهاره / طاووس بهشتی و یا آهوی تتاره

ام مانگ شو چوارده یا روی نگاره / ام زلف و رخ دلبره یا لیل و نهاره

                       یا حوروشی پرده وشی بان هتاوه

شادم وه قضام شوه هاتی وه شبیخیون / بردی وه چپو خرمن عمر من محزون

غمگینم و حیران و پریشانم و دل خیون / چاوان نگارم وه سیاهی مژ ما چون

                       بی لشگر و خیون ریژ امه وقت چپوه

ناوی وه قلم شیوی شیرین پری زاد / عاشق وه کی پرویز و قدر قدرت و دل شاد

ام زور و هنرمندی و وی ژاری استاد / ای دل نظری که له کمر تاشی فرهاد

                       وین ناله که ایژه ند وه سر دل وه کواوه

ساقی مددی که دل من پرده نشینه / غافل وه اجل نیم که دائم وه کمینه

ام شیوه وه کی حوری فردوس برینه / ماچان که غزالان چرنی شوره زمینه

                       پس آهوی من چی شه که وی دشته و ماوه

ام صفحه نشینی که غم عشق تو سر دا / پروانه وشی دور سر و زلف تو پر دا

عطری وه هدف تیر تو داغی وه جگر دا / زاهد وه خواو خم ابروی دل آرا

                       میلم نه به مزگت نه ویر و نه کتاوه

وین ناله و ام اشک چوانم که وه هر شو / بو شیوه ی نازار تو بیونم وه دم خاو

من عاشق و درمنده تو سلطانی و خسرو / رخسار تو وک مانگ و دو زلفت وه کی عقرو

                       هر چن که قمر عقروه راضیم به قضاوه

هاتی وه فدات عاشق بیچاره وه سر چی / بیمار جمال تو نه خفی و خور بی

سزیاله ام شعله ی عشقت وه هدر چی / دلبر له غمت سید بیچاره له سر چی

                       خیون ریژیه لم چاوه هتا صبح دماوه

 

 

((مدح پیامبر مکرم خدا صلَّی اللهُ علیهِ وَ آله و اهل بیت گرامی ایشان علیهمُ السلام))        

 

 

ای خالق لیل و نهار ای مالک چرخ و مدار / ای رازق هر مور و مار باران رحمت را ببار

من عاشق نام تواَم من صید آن دام تواَم / مست از می جام تواَم ما را نباشد اختیار

ختم رسولان مصطفی بر کشتی حق ناخدا / باشد به حق او را رهنما دیگر چه داری انتظار

هارون و موسی با عصا همچون علی با مصطفی / بر خلق عالم پیشوا از امر حق داد این شعار

زهرا شد این جا جلوه گر از مادری والا گهر / این چشمه ی کوثر نگر جاری نمودش کردگار

آن آب کوثر شد لبن یعنی حسین و هم حسن[4] / زینب شد اندر انجمن کلثوم دختی غم گسار

نامش علی هم عابدین[5] آیینه ی حق الیقین / سجاد حق، هم وارثین[6]، او شد ولی و تاجدار

باقر به علم حق یقین او زارع احکام دین / با نام احمد هم قرین احکام از او شد پایه دار

جعفر به علم از هر دری مذهب ازو شد جعفری / احکام حق را برتری شد از وجودش بی شمار

موسای کاظم در بیان رو معجزاتش را بخوان / از علم و حلمش کن بیان از او جدا شد نور و نار

از بعد موسی شد رضا نامش به هر جا آشنا / او کُشته ی زهر جفا از دست گرگی نا به کار

او را محمد هم تقی در راه حق شد متقی / فرزند او نامش نقی او هم، ولی و نامدار

از قائدی دارم بیان او عسکری دارد نشان / هم پاسداری مهربان بخشنده همچون نوبهار

مهدی است او صاحب زمان، تو صاحب الاَمرش بخوان / والی به حق هم میزبان، دجال کش و دشمن شکار

او مجری حکم خدا هم عادل است و پیشوا / او قاطع است و هم شجاع ظالم ازو در چوب دار

 

 

((شرحی از حدیث شریف کِساء))

 

 

به هر چمن که رو کنم به هر گلی که بو کنم / با هر که گفتگو کنم صنع تو جستجو کنم

آینه ی خدا نما محمد است و اولیا / فاطمه زوج مرتضی چهره به سوی او کنم

آمد ندا بر مصطفی پا را بکش زیر کسا / به فاطمه گفتا بیا تا کسب آبرو کنم

بنشان حسین و هم حسن جمع کِسا شد چار تن / حیدر رسید در انجمن بنشسته رو به رو کنم

آن هیئمجموعه شعر سخن عشق مرتضی عطری کرمانشاهی

دیوان اشعار مرتضی عطری کرمانشاهی

ی ,شعر ,  ,وه ,هم ,های ,    ,عطری کرمانشاهی ,مرتضی عطری ,است و ,که در ,الله الرحمن الرحیم

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خانومانه توکــــا اینجا همه چی به هم مرتبطه sschoolkordi وبلاگ تخصصی مواد شیمیایی کیمیا تهران اسید تحقیق و پروژه فرامارکت مجله هوش مصنوعی سایت خبری خبرینو سایت رسمی سجاد رفیعی